رادیو تصمیم

0- خرس بیرون غار

اونقدر رشد تکنولوژی و سرگرمی سریعه که حتی میانسال‌ها و جوان‌ها هم درکی از وضعیت فعلی ندارن، توی این قسمت به غارنشین‌هایی تشبیه شدن که بازی و سرگرمی‌های جدید رو مثل خرس بیرون غار می‌بینن، در صورتی که دنیا جور دیگه‌ای شده کمی در مورد ساختار فصل اول یعنی بازی‌های کامپیوتری صحبت می‌کنیم و نکاتی رو مطرح می‌کنیم که چطور به رادیوتصمیم گوش کنید بهتره

مهدی: اونایی که بلاگ تور رو دنبال می کردن می دونن که ابتدا نوشته هات مسیر راه رو مشخص می کنی. مثلا در 40 قسمتی چرا کتاب بخوانیم مشخص کردی که 40 قسمت میخای بنویسی . رادیو تصمیم قرار چه جوری دنبال بشه؟

باز هم دوباره یک نقشه راه برای رادیو تصمیم می‌سازم، امیدوارم بتونم تمومش کنم، که البته چون یک نفر بانی خیر شد و قراره پیگیر این موضوع بشه، فکر کنم احتمالش کمتره مثل قبل بشه…

یک نکته در مورد این نوشته‌ها  اینه که من سعی کردم اون‌ها رو بر اساس نیاز بچینم و بهشون وفادار باشم، برای همین بعضی‌هاشون ممکنه از سطح یک مقاله ساده عبور کرده باشه! مثلا نوشته اول حدود ۶۰۰۰ کلمه محتوا داره! یاد اون جوکی می‌افتم که به طرف گفته بودن برای رژیم، ناهار حداکثر یدونه ساندویچ همبرگر بخور و طرف ساندیچ همبرگر ۳۵۲ کیلویی زیر رو انتخاب کرده بود!

رادیو تصمیم، بازی کامپیوتری، بزرگ‌ترین همبرگر دنیا

خواهشی که دارم، اینه که فریب بلند بودن متن‌ها رو نخورید، شما هر بار می‌تونید فقط یک بخش رو انتخاب کنید و مطالعه کنید، دفعه بعد بخش بعدی اون نوشته رو بخونید. امیدوارم پادکست‌هاش خوب در بیاد و شما بتونید با صدای خوب دوستان نازنینم، اون‌ها رو گوش کنید.
آدم‌هایی که من رو می‌شناسن، می‌دونن که آدمی نیستم  زیاد از خودم و کارهام تعریف کنم، اما این نوشته‌ها یکم عمیقن، بنابراین بعضی جاها ممکنه نیاز باشه چند بار بخونید یا گوش کنید.  شاید این به نوعی ضعف من هست که نتونستم از این حد ساده‌تر کنم.

مهدی: موضوع فصل اول بازیهای کامپوتری هست. موضوعی که دغدغه اصلی خیلی از  پدر و مادر هاست و از جذابترین چیزی هایی هست که بچه ها و حتا بزرگ سالان هم هر روز درگیرن شن. اما واقعن چرا درگیری بین این دو گروه وجود داره؟

همه ما یه جورایی مثل غارنشینان ندید بدید هستیم!

یک نگاه به تصویر زیر بکنید (توصیف بشه برای شنوندگان)

این یکی از مسابقات ساده جهانی بازی کامپیوتری League of Legends هست. جایزه این مسابقات چیزی در حدود یک میلیون و  ۷۰۰ هزار دلاره (چیزی حدود 51 میلیارد تومان امروزی). بیش از ۸۰ میلیون نفر زنده این مسابقات رو می‌بینن! این رو می‌تونید با گردش مالی لیگ‌های فوتبال آسیا قابل مقایسه بدونید! این مسابقات رواج زیادی دارن، به طوری که تیم‌هایی حرفه‌ای حقوق آنچنانی می‌گیرن (مثل تیم‌های فوتبال)، استادیوم‌های مخصوص خودشون رو دارن و کلی استادیون اختصاصی بازی کامپیوتری هم در حال ساخته. و توی این تیم‌ها کلی از دانشجویان دانشگاه‌های مطرح مثل آکسفورد و کمبریج هستند که دانشگاهشون رو ول کردن تا بتونن توی این مسابقات موفق باشن.

این فقط یکی از صدها بازی محبوب هست! اگر از شخص خودم مثال بزنم، من تمام مسابقات مورتال‌کومبات جهانی در ۶ سال گذشته رو دیدم، جالبه که بدونید حتی حوزه تخصصی خودم رو هم اونقدر ندیدم!

شاید فکر کنید تازه این اتفاق شکل گرفته. اما بهتون بگم این تصویر مربوط به ۲۰۱۴ هست! که BBC‌ گزارشش می‌کنه. چیزی حدود ۴۰ هزار شرکت‌کننده در سال ۲۰۱۴!

بسیاری از پدر و مادرها مانند غارنشینانی هستند که تازه از توی غارشون بیرون اومدن و ناگهان با دنیای جدیدی مواجه شدن. به خاطر ذات خطرگریز انسان، بهترین‌ چیزهای این دنیای جدید رو هم خطرناک می‌دونن (اگر انیمیشن غارنشینان رو دیده باشید راحت‌تر می‌تونید تصورش کنید) و هیچ ایده‌ای برای این که با این دنیای جدید برخورد کنن ندارن، بچه‌های امروزی هم تنها چیزی که باهاش مواجه شدن، یک دستگاهی بوده که چون دیگران بازی می‌کردن و باحال بوده، جذاب بوده ازش استفاده کردن.

روزهای اول لذت زیادی براشون ایجاد کرده و باعث شده به اون کار ادامه بدن اما بعد از مدتی بدون لذت، از روی اجبار ذهن و مثل یک معتاد ادامه می‌دن چون نه پدر و مادرها بلد بودن  بازی چیه! و نه بچه‌ها شناختی ازش دارن. در صورتی که می‌تونستن همون بازی رو با لذت انجام بدن، زندگیشون سر جاش باشه و پدرمادرها هم نگران نباشن.

مشکل کجاست؟ نه دفترچه راهنمایی بوده که فلسفه و روش استفاده از بازی کامپیوتری چیه! نه برای این کار تمرین و آموزشی وجود داشته. بچه‌ها هم که دیگه بدتر، افتادن توی یک دریایی که نه فانوسی رو می‌بینن، نه راهنمایی، نه کشتی‌ای.

من با مدیران مدارس، معلم‌ها، پدر و مادرها و بجه‌های زیادی صحبت کردم (البته خارج صحبت من هم می‌تونید در قسمت آخر این فصل ببینید که در این مورد دچار نزدیک‌بینی نشدم) و این الگو تکرار شونده است، هیچ کس کمترین مطالعه‌ای در مورد نحوه لذت‌بردن، معتاد نشدن، استفاده کردن و فلسفه بازی‌ها نداشته! از طرفی شاید بیش از کل زمان تحصیل، بچه‌ها با عمق بیشتری دارن بازی کامپیوتری می‌کنن.

مهدی: خب اینجا ی سوال مطرح میشه چرا اینقدر جذب کننده، محسور کننده هستند مگه چی دارند؟

یکم در مورد بازی کامپیوتری فکر کنید:

  • یک دنیای موازی این زندگیه که همه چیز سریع‌‌تر، کم‌خطرتر و جذاب‌تر رخ می‌ده، اگر ما می‌تونیم توی اون دنیا قهرمان باشیم و تشویق بشیم، حتی می‌تونیم فانتزی‌های ذهنی خودمون رو زندگی کنیم
  • می‌تونه به ما هوش بالاتری بده و عملکرد بهتری در ما ایجاد کنه
  • می‌تونه کاملا معتاد کننده باشه که هیچ کسی توان مقابله باهاش رو نداشته باشه
  • پتانسیل این رو داره انسان‌های روی کره زمین بیشتر از ورزش، تحصیل، مسافرت بهش مشغول بشن
  • گردش مالیش، اندازه یک کشور بزرگ هست
  • افراد باهوش، کنجکاو و نیازمند درگیری ذهنی رو با احتمال خیلی بالایی چنان درگیر می‌کنه که فرصت برای کارهای خارق‌العاده در دنیای واقعی رو نمی‌ده

این افکار صرفا یک سری فرضیات نیستن. بگذارید با چند تا داده بهتون بگم چه این‌ها چقدر به واقعیت نزدیکن (منبع)

  • جالبه بدونید حدود ۲.۷ میلیارد نفر در دنیا دارن بازی کامپیوتری می‌کنن!
  • فقط، ده نفر اول  اینفلوئنسر بازی کامپیوتری در یوتیوب، حدود ۴۰۵ میلیون دنبال‌کننده دارن!‌ (نه تنها بازی می‌کنن بلکه مثل من براشون جذابه بازی آدم‌های قوی رو هم ببینن)
  • شرکت مشاوره اکسنچر (Accenture’s) ارزش صنعت بازی رو خیلی بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده (شاید ۳ هزار!) چون فقط درآمد بازی‌های ویدیویی در سال ۲۰۲۰ حدود ۱۶۰ میلیارد دلاره!‌ نزدیک کل GDP‌ ایران!

حالا با اعداد فوق (کامل‌ترش رو در یک بخش بررسی خواهیم کرد) به نظرتون ما ضعف شدید محتوای جدی در مورد بازی نداریم؟ چقدر کتاب در این مورد دیدیدیم؟

وقتی دیدم این کمبود مطالب رو، هم فرصت خوبی برای خودم دیدم (امتحان کارهایی که دیگران انجام ندادن رو دوست دارم) هم نیاز شدیدی در جامعه احساس کردم تا دچار فقر محتوا نباشیم تو این حوزه. تصمیم گرفتم فصل اول رادیو تصمیم رو با بازی کامپیوتری شروع کنم.

مهدی: میثم اول حرفات گفتی میخایم این پادکست رو توی چند قسمت مختلف با عناوین مختلفی ارائه بدیم. 

عنوان این فصل رو گذاشتم «بازی کامپیوتری: اعتیاد، آموزش، شغل، داده» و سعی دارم توی ۷ بخش اون رو بنویسم.

۱- چرا پدر و مادرها و حتی خود افراد در مقابل بازی کامپیوتری حرفی برای گفتن ندارند؟

۲- چرا و چگونه معتاد می‌شیم؟

۳- اصلا مشکلش چیه معتاد به بازی بودن؟

۴- چطور می‌شه اعتیاد به بازی رو کنترل کرد؟

۵- چه بازی‌هایی رو انجام بدیم بهتره؟ چطور از بازی‌های کامپیوتری برای زندگی خودمون یاد بگیریم؟

۶- مسیر شغلی انجام دادن بازی کامپیوتری

۷- تحلیل داده‌ دنیای بازی‌های کامپیوتری

سه تا نکته رو قبل از شروع بخش اول بگم:

اول این که این‌ها وحی منزل نیستند و  احتمال اشتباه در اون‌ها وجود داره، بنابراین امیدوارم شما هم بهم کمک بدید این محتوا غنی‌تر بشه،‌با کامنت‌ها و فیدبک‌های خودتون کمک کنید اشتباه‌ها و کمبودها کمتر بشه

دوم این که صبر داشته باشید! اول از همه ممکنه خلاف اون چیزی باشه که به نظر می‌آد! ممکنه احساس کنید دارم یک طرفه به قاضی می‌رم، اما قاضی هم دونه دونه به هر کدوم از افراد اجازه حرف زدن می‌ده و در نهایت تصمیم‌گیری می‌کنه. بنابراین اگر توی دادگاه قاضی در حال شنیدن حرف‌های طرف اوله، معنیش یک طرفه بودن نیست. صبر می‌خواد. نکته مهمی که باعث می‌شه نسبت به خیلی چیزهای مهم کور بشیم، خیلی از نابودی‌ها، خیلی از مشکلات جدی در زندگی، از یک جای خوب می‌آد! از جایی که احساس خوبی داره: مثل دور همی سیگار کشیدن! مثل احساس خوب کشیدن مواد مخدر! مثل صرف اولین پول دزدی که راحت به دست اومده! همه این‌ها رو نمی‌شه کتمان کرد و باید در مورد اون احساس خوبش هم حرف زد! و گفت که اتفاقا بسیاری از مشکلات دنیا از همین احساسات خوب می‌آد که بعد از مدتی احساس می‌ره و رفتار می‌مونه تا حدی که طرف رو به نابودی بکشونه.

نکته آخر: بعضی نکات ممکنه گاهی ساده به نظر برسن و گاهی پیچیده، اما بعضی مواقع موضوعات واقعا سنگین هستند و هر چقدر هم من از مثال و رقیق‌کردن مفاهیم استفاده کنم، نیاز دارید چند بار بخونیدش/گوش‌کنید، در موردش کمی فکر کنید و شاید دوباره لازم باشه بخونید یا گوشش کنید. هر سوالی هم داشتید در سایت رادیوتصمیم یا پادکست‌گیری که دارید از توش به این پادکست‌ها گوش می‌دید، بپرسید، قراره یک جلسه داشته باشیم و به سوال‌ها پاسخ بدیم.

 

پ.ن: خرس بیرون غار همون بازی کامپیوتریه که یا می‌خوریمش یا می‌خورمون!


اپیزودها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *