رادیو تصمیم

در مورد تصمیمات روزمره و همیشگی

اینجا سعی می کنیم با هم در مورد تصمیمات مهمی حرف بزنیم که کمتر در موردش حرف زده می شه!

فصل اول در مورد بازی های کامپیوتریه

Screenshot 2022-07-07 192740

فقط یک نگاه ساده به آمار و حتی اطرافیانمون نشون می ده که بازی های کامپیوتری چطور دارن در کنار شبکه های اجتماعی زمان و ذهن همه انسان ها رو تسخیر می کنن و ما مثل آدم هایی که از .صحبت کردن در مورد لولوی توی تاریکی می ترسن، از حرف زدن در موردش واهمه داریم بعضی انکار می کنن و برخی اجتناب، برخی غرق می شن و برخی به ساحلش هم نمی رن. توی این فصل می خوایم در مورد یکی از عجیب ترین رخدادهای عصر حاضر حرف بزنیم، از قدرت و اهمیتش، ..از اعتیادش و از این که چطور می شه باهاش کنار اومد

اپیزودهای پخش‌شـده

نسخه صوتی این اپیزود به زودی منتشر خواهد  شد …  ۱- لامبورگینی‌ها پرواز نمی‌کنند یک ماشین خیلی خیلی گرون‌قیمت رو تو ذهنتون لحاظ کنید. مثلا یک لامبورگینی ونِنو رودستر، حدود ۸ میلیون دلار قیمتشه! خب الان ممکنه از من بپرسید که چی؟ بگذارید ببینیم اگر یک هلیکوپتر لاکچری خوب بخوایم بگیریم چند در می‌آد؟ اصلا ولش کن،‌ می‌خوایم جت شخصی بگیریم از این قاره بریم اون قاره   قیمت یک هلیکوپتر از ۶۰۰ هزار شروع می‌شه و با ۳ میلیون چیزای خوبی می‌شه گرفت. برای جت شخصی هم می‌شه از ۲ میلیون شروع کرد، و با ۸ میلیون می‌شه واقعا وارد خرید برند شد.   دوستان این‌ها رو برای این آوردم، اگر ۸ میلیون بدی لامبورگینی بخری، نمی‌تونی باهاش پرواز کنی، اما ۶۰۰ هزار بدی می‌تونی پرواز کنی! با اون لامبورگینی پرواز که نمی‌تونی بکنی، حتی باهاش یک سفر شمال که هیچی. دلیلش امکاناتش نیست، دلیلش کلکسیونی شدنش هست. ۲-...
نسخه صوتی این اپیزود به زودی منتشر خواهد  شد …    ۱- دنیا رو به فساد می‌ره! این جمله‌ای که می‌خوام بگم برمی‌گرده به سال ۱۳۴۰ اما زیباترین استعاره‌اش بر می‌گرده به  نزدیک ۳۰۰ سال پیش (سال ۱۷۳۶)، جایی که بنجامین فرانکلین می‌گه: the rotten apple spoils his companion سیب‌گندیده، همراهانش را خراب می‌کند البته همین ایده باعث شد، راهب‌ها و موعظه‌گرها، شروع کنن از یک سمت ماجرا بیفتن و بگن چون یک فاسد ممکنه باعث خراب شدن اطرافیانش می‌شه، نباید هیچ رحمی به گناه‌کاران و اشتباه‌کنندگان کرد حالا جالبه بدونید که این موضوع به مذهب هم محدود نمی‌شد، مثلا Kristian Williams توی کتابش، در این مورد صحبت می‌کرد که ادارات پلیس از این موضوع استفاده کردند تا به جای اصلاح ساختاری پلیس، بگن مشکل ما چند پلیس بد هست! و اینجوری از نقد ساختاری فرار کنن. حالا این باعث شد بعد از اون سال‌ها، کسایی که می‌خواستن به مدرنیته...
۱- مقدمه: یک موضوعی که شاید به نوعی تکمیل کننده اپیزود «انسان … برای شاد زیستن ساخته نشده!» باشه، اینه که ما تصورمون رو در مورد آینده کمی تغییر بدیم! اینجوری فریب‌های بسیاری برامون رو می‌شه و می‌دونیم قراره با چی روبرو بشیم. وقتی شما به دنیا می‌آید و سه چهار سالتونه، قهرمان شما پدر و مادرتون هست. وقتی ۷ سالتون می‌شه و می‌رید  سال اول دبستان، یک معلم رو می‌بینید که اونقدر به لحاظ فیزیکی و علمی از شما فاصله داره که تصور می‌کنید بی‌نهایت فاصله هست بین شما و اون. معلم شما نماد خیلی چیزهای مهم و قوی می‌شن برای شما. اما اگر بزرگ‌تر بشید و کمی با معلم‌ها رابطه بگیرید، متوجه می‌شید که ای بابا، نه‌تنها به لحاظ علمی فاصله زیادی با اساتید بزرگ‌تر دارن بلکه اکثرشون در کارها و زندگی روزمره‌شون موندن! یعنی با حقوق اندکی که می‌گیرن و سختی وحشتناکی که می‌کشن (که این رو...
یک مقاله‌ای توی مجله روانشناسی  کمبریج هست (+)، در مورد شخصی صحبت می‌کنه به نام عبدالرحمان سوم که خلیفه کوردوبا بوده (کوردوبا استانی بسیار بسیار زیباست در اسپانیا). مربوط به قرن ۱۰ هست این روایت. به لحاظ جنگی، سیاسی و خیلی موضوعات دیگه سرآمد بوده و موفقیت‌های بسیاری هم داشته! دوتا هم حرم‌سرا داشته. آخرای عمرش تصمیم می‌گیره روزهای شاد زندگیش رو بسنجه! نتیجه‌ای که می‌گیره خیلی زیباست، صرفا ترجمه اون رو می‌آرم: پنجاه سال در صلح و پیروزی بودم. محبوب رعایام بودم، مورد وحشت دشمنان و مورد احترام متحدان. ثروت‌ها، افتخارات، قدرت و لذت در انتظار اراده من بودند. با این حال، روزهای شادی خالص که به کام من بوده‌اند را شمرده‌ام. من حداکثر ۱۴ روز شاد بوده‌ام (حالا توی بعضی روایات، می‌گن دقیقا ۱۴ روز) این موضوع، یکمی حساسیت داره بیانش، چون رسانه‌هایی که نماینده مادی‌گرایی و لذت‌فروشی هستند، مرتب برای شما یک مسیر نشون می‌دن که می‌تونید...
ایده این اپیزود رو دوست نازنینم اصغر بهم داد، اون هم شاید ده سال پیش! نگاهش از سمت معماری و ساختمون بود و دیدم چقدر این موضوع درست مورد کنکاش واقع نشده! بگذارید یک مثال براتون بزنم: دو نفر کارمند داریم، یکی در شهر شلوغ، یکی شهر خلوت کارمند شهر شلوغ قصه ما، سی درصد حقوق بیشتری می‌گیره. ولی برای رسیدن به محل کار باید دو ساعت بیشتر توی راه باشه، حتی فرض کنید، هزینه اجاره بیشتری هم نمی‌ده! حالا اون کارمند شهرستان، چهار می‌آد خونه، می‌شینه یک چایی دم می‌کنه، چرت می‌زنه، یکم کتاب می‌خونه،‌می‌ره این ور و اونور، آخر هفته‌ها کل دو روزش رو می‌ره روستای اطراف کنار رودخونه. کارمند شهر شلوغ قصه ما، شب ساعت ۸ که می‌رسه، خسته و کوفته، دو ساعت وقت داره، چون صبح خیلی زود هم باید پاشه بره سر کار، حالا باید بتونه یک کاری کنه، اون ۸ ساعت آرامش و تفریح...
ایده  عنوان این قسمت رو از یک فیلمی که فکر کنم ۱۵- ۱۶ سال پیش دیدم گرفتم. فیلم شوتر ۲۰۰۷  – با بازی مارک والبرگ. یک لحظه تصور کنید یک اسلحه به دستتون دادن و قراره یک خودروی در حال حرکت رو در سه کیلومتری بزنید. خب سرعت فشنگ مثل نور نیست که ناگهان به هدف برسه، مدتی طول می‌کشه. حالا جایی که شما هدف می‌گیرید و خیلی هم دقیق به نظر می‌رسه رو اگر بزنید، هرگز به هدف نمی‌رسه چون دیگه هدف اونجا نیست! در واقع شما درست هدف گرفتید، اما نکته اینه که هدف دیگه اونجا قرار نداره.   الف- زمان مثلا فرض کنید سال ۱۳۸۶ شما هدف‌گذاری می‌کنید برای این که برید استاد دانشگاه بشید! اما شما نمی‌خواید استاد دانشگاه بشید! دارید می‌بینید که استاد دانشگاه جایگاه خوبی داره، درآمد خوبی داره، آزادی خوبی داره، پرستیژ داره و … اوکی، هدف می‌گذارید که برید استاد دانشگاه بشید....
بگذارید تعارف رو بگذاریم کنار، ما زمانی تصمیم‌گیری جدی برای شغل و رشته داریم که می‌خوایم پول در بیاریم! وگرنه رشته و شغل رو انتخاب نمی‌کردیم! یک بار دیگه جمله رو تکرار کنم. ما زمانی تصمیم‌گیری جدی برای شغل و رشته داریم که می‌خوایم پول در بیاریم! وگرنه رشته و شغل رو انتخاب نمی‌کردیم! توی این اپیزود سعی می‌کنم دلیل این حرفم رو بگم، بعد بگم بقیه چکار می‌کنن، تهش هم جواب سوال رو بدم. چرا شغل رو برای پول انتخاب می‌کنیم؟ بیایم با هم فکر کنیم چرا ممکنه شما در انتخاب شغل/رشته خیلی پول براتون مهم نیست. یک نکته رو بگم، من خودم اکثر کارهای زندگیم، جنسشون پول درآوردن نیست، برای همین موضوعاتی که می‌خوام بگم رو بدون تعصب تا آخر گوش کنید. این موارد می‌تونن در سه حالت رخ بدن (االبته باز هم ممکنه باشه): ۱- عاشق واقعی یک کار باشید ۲- براتون خدمت به خلق مهمه، یا...
الف) مقدمه: بگذارید اول یکم ایکیگای رو بررسی کنیم که البته چیز خوبی هم به نظر می‌رسه. ایکی، به معنای زندگی هست و کای (یا گای) به معنی نتیجه، میوه، ارزش، کاربرد. طبیعیه که ترکیبشون می‌شه یک چیزی تو مایه‌های «معنایی برای زندگی» یا «چیزی که ارزش زندگی کردن را می‌دهد» یا «دلیلی برای بودن». حالا روش کارهای زیادی شده،‌ مثلا تو فرهنگ اوکیناوا (مجمع‌الجزایز ژآپن) به عنوان «دلیلی برای برخواستن در صبح» یا «لذت بردن از رندگی» مطرح می‌شه. تا اینجا که خیلی زیبا هست. حالا تو بحث معنای زندگی زیاد بهش می‌پردازیم. اما یک مدلی مطرح شده که خیلی هم وایرال شده این مدت. اینجوریه که یک نمودار ون می‌آد. خیلی خلاصه توضیحش می‌دم. چهار تا حوزه وجود داره: ۱- چیزهایی که دوستشون دارید ۲- چیزهایی که دنیا نیاز داره ۳- چیزهایی که شما درش خوب هستید ۴- جیزهایی که امکانش هست ازش پول در بیارید. مثلا شما ممکنه...
مقدمه: از این جهت دوست دارم شما هم با دو سبک یادگیری فضاهای جدید  آشنا بشید: ۱- روش  بالا به پایین ۲- روایت‌گری و پایین به بالا فرض کنید یک فردی رو که تهران زندگی نکرده رو می‌آریم تهران و قصد داریم بهش تهران رو بفهمونیم. این فهموندن، یعنی یک درک درستی از تهران براش ایجاد بشه. دو تا مسیر می‌تونه انتخاب بشه. روش بالا به پایین، اینه که نقشه تهران رو می‌گذاره جلوش، مناطق شهرداری، نقاط مهم تهران، شهرداری‌ها و نحوه کنترلشون بر شهر و … روش پایین به بالا: هر روز برش می‌داره می‌بره یک جایی توی تهران، یه روز پارک آب و آتش،‌ یه روز سرخه‌حصار، یه روز بازار، یه روز شوش و همینجوری می‌بردش توی جاهای مختلف و اجازه می‌ده توی هر کدوم زندگی کنه. توی تمایز این دو روش یک سری چیزها بدیهی به نظر می‌رسه، این که روش دوم خیلی زمان‌برتره، خیلی ابهام و...
حتما زیاد شنیدید جملاتی رو مثل: همه مردا مثل همن همه زن‌ها فلان هستند هر کی پولداره، ایکسه هر وقت مسیر خوبی به سمتت باز شد، نگران باش که … اینجور مواقع من می‌گم به اون شخص سندرم بخاری خاموش دست داده. یعنی چی؟ الان می‌گم. فرض کنید، شما بچه بودید، دستتون به بخاری می‌خوره و دستتون می‌سوزه. دیگه هر بار که سمت بخاری برید، مواظبت می‌کنید نکنه یک وقت دستتون دوباره بخوره و درد ناشی از سوزش رو تجربه کنید. حالا یکم بزرگ می‌شید و مثلا بهار شده و باید بخاری رو جمع کنید، اون موقع شما می‌ترسید دست بزنید به اون بخاری. چون دستتون رو می‌سوزونه. حالا در چنین حالاتی یک بزرگ‌تر وجود داره که یک مسئله ساده مثل دست زدن به بخاری رو براتون انجام می‌ده و متوجه می‌شید نه الان بی‌خطره. یک شعله‌ هم در زمان روشن بودن مشخصه که از این به بعد قبل از...
خیلی‌هاتون بازی قارچ‌خور رو دیدید، یا بازی کردید، تصویرش رو توی جلد پادکست گذاشتم، توی سایت هم هست. نکته جالب اینه که بازیکن نقش اول بازی ما، یک سیبیل بامزه داره. و جالبه که بدونید وقتی حالت بچه داره هم سیبیل داره. موضوعی که توی طراحی شخصیت بازی اهمیت داره، اینه که بتونی چهره رو مناسب با شخصیت طراحی کنید. اما نکته این بازی اینه که نه‌تنها سیبیل به خاطر یک محدودیت طراحی شده،‌ بلکه کلاهی هم که سر قارچ‌خور قصه ما هست، به خاطر یک محدودیت هست. اون محدودیت به پیکس مربوطه! بازی ماریو اصلی که به بازار اومد،‌با کاشی‌های ۱۶ در ۱۶ پیکسل ساخته می‌شد. یعنی کاراکتر رو باید توی ۱۶ پیکسل جا می‌دادی. حالا اون‌هایی که شاید آشنایی ندارن، یک برگه آچار رو بگذارن جلوشون، ۱۵ تا خطر مساوی عمدی و ۱۵ خط مساوی افقی بکشن. سعی کنن فاصله‌ها برابر باشه، حالا حق دارید هر مربع یا...
این موضوع به خصوص برای خانم‌ها خیلی بیشتر و حادتر هست. ازتون می‌خوام رویاهاتون رو روی کاغذ بنویسید، رویاهای ساده نه، مثلا این که می‌خوام بدنم خوش‌فرم بشه، نه. یعنی چیزهایی که ده سال زمان می‌خواد تا رسیدنش. سعی کنید ۳ تا ۵ مورد رو بنویسید. حتی الان می‌تونید گوش دادن یا خوندن رو متوقف کنید، اول بنویسید، در موردش فکر کنید و بعد برگردید ادامه بدید. نکته اینجاست که اغلب ما، رویاهامون شخصی نیستند! یعنی مال ما نیستند. مثلا برای مادران، این هست که بچه‌هام به فلانجا برسن! برای پدران اینه که همسرم یا بچه‌هام فلان اتفاق براشون بیفته. خیلی دختر پسرایی که هنوز ازدواج نکردن، می‌شه این که برای پدر و مادرم فلان کنم. کسایی که از این‌ها گذر کردن، می‌شه این که برای فلان افراد اطرافم این اتفاق بیفته. حالا این اطرافیان ممکنه فاصله‌های متفاوتی با شما داشته باشن. اوضاع اونقدر عجیبه که من خیلی‌ خانم‌ها که...
توی فصل قبل، سعی کردیم با یک ساختار نسبتا روتین بحث بازی‌های کامپیوتری رو باز کنیم. اما در این بخش، با قطعه‌های کوچک‌تری روبرو هستیم، دلیلش هم اینه که این فصل داره به مسیرشغلی و انتخاب رشته می‌پردازه. چرا یکی هستند؟ اصولا موضوع انتخاب رشته، مشابه مسیر شغلی هست. در واقع رشته بهتره در مسیر انتخاب شغل باشه، اگرچه طی آمار حتی توی کشورهای خیلی پیشرو هم این عدد تهش ۲۰ درصده! در این بخش قرار نیست روی یک سری از موضوعات مانند عناوین زیر مانور بدیم: تکنیک‌های کنکورب مسائل تکنیکی و نکته‌تستی انتخاب شغل یا رشته تئوری‌های توطئه یه جورایی همه زندگی ما به تصمیم‌گیری می‌گذره، تصمیم‌گیری در مورد ازدواج، انتخاب رشته، مهاجرت، دوستی، اعتیاد و از این دست. شاید اگر بخوام بگم مهم‌ترین تصمیم جدی که ما در زندگیمون شروع به بررسیش می‌کنیم انتخاب رشته، شغل و مسیر حرفه‌ای هست. اگر خاطرتون باشه، توی کودکی مرتب از ما...
توی این بخش که مربوط می‌شه به اپیزود بیستم در فصل اول، در واقع آخرین بخش فصل اول هست. در مورد انتخاب بازی، برخی موضوعات مطرح شد که بیشتر روی تطابق با سن، بهداشت مناسب و اطمینان از این بود که مواظبت کنیم فرار نباشه! یعنی اگر فرار بود بفهمیم. چند تا مورد هست که معمولا بچه‌ها به خاطرش سمت بازی (حتی مواد یا از این دست چیزها) کشیده می‌شن. – استرس بالا توی زندگی و کار – نداشتن پناهگاه – نگرفتن توجه کافی، تامین نشدن امنیت روحی روانی – نگرفتن احساس ارزشمندی، تشویق درست و از این دست موضوعات – نداشتن سایر سرگرمی‌هایی که به سلامتی هم کمک می‌کنه. شاید یک سوالی براتون پیش بیاد، آیا می‌شه برای رفع یک مشکل بازی تجویز کرد یا آیا می‌شه بازی (میزان یا انتخاب یک بازی خاص) رو نمایانگر یک رویداد دونست؟  اول پاسخ قسمت دو سوال رو می‌دم که ساده‌تره: آیا...
توی قسمت‌های مختلف، کلی مفهوم و داده جدید مطرح می‌شد، گاهی اون رو در متن گنجوندم، اما بعضی مواقع دیدم با تمرکز بر نمودارها و چارت‌ها، خودداستان ما به هم می‌خوره، بنابراین، این بخش به نوعی ضمیمه این فصل هست که شاید تاثیری در داستان اصلی کتاب نداشته باشه، اما دو تا هدف داره، اول این که با منابع و داده‌های واقعی روبرو شده باشید، و دوم این که با این‌ها شاید یک یادآوری هم بر کل فصل داشته باشید. عمومیت و گستردگی بازی تعداد افرادی که بازی کامپیوتری انجام می‌دن اکثر چارت‌های زیر با منبعشون در  اینجا  هست. همانطور که مشاهده می‌کنید با یک شیب تقریبا ثابت، تعداد گیمرها از دو میلیارد در سال ۲۰۱۵ به ۳.۲ میلیارد رسیده! یعنی از هر ده نفر ۴ نفرشون دارن بازی می‌کنن.   در چارت پایین مشاهده می‌کنید که اغلب این بازیکن‌ها سنشون بین ۱۸ تا ۳۴ هست، یعنی مهم‌ترین دوره زندگی،...
بله درسته، بعضی‌ها در دنیا کارشون استریم بازی یا مشارکت در مسابقات مرتبط با اون بازی هست، البته مشاغل و مسیرهای دیگه‌ای هم وجود دارن که نمی‌خوام خیلی بهشون بپردازم، مثلا تحلیلگر، منتقد، تست کننده، بلاگر و… با چه دنیایی طرفیم؟ شاید براتون عجیب باشه، اما از ۲۰۰۰ نفر تو شهرهای مختلف هند یک سری سوالات پرسیدن که به نظرم شنیدنشون خیلی می‌تونه ذهنتون رو باز کنه!   از هر ۳ نفر، یک نفر گفته مسیر شغلی اصلی زندگیم بازی هست! و یک نفر هم گفته به عنوان کار پارت‌تایم بهش نگاه می‌کنم، بقیه هم مطمئن نبودن یا نخواستن این حوزه رو! متوجه شدید با چی طرفیم؟ جالبه که در مورد خانم‌ها فقط یکم تفاوت کوچک داشتیم. نکته بعدی هم شاید براتون جالب باشه، توی آمریکا (توی ایران هم بعد یکمی آمار می‌دم)، این‌ها رو با حقوق یک معلم آمریکایی که حدود ۵۶ هزار دلار حقوق می‌گیره مقایسه کنید. عنوان...
من فرضم اینه که سلامت، اخلاق و آینده مرفه و شاد برای فردی که داره این متن‌ رو می‌خونه اهمیت داره! شاید عجیب به نظر بیاد، اما خیلی از بحث‌ها و کج فهمی‌ها که رخ می‌ده اینه که طرف اون وسط همچین اصلی رو در نظر نمی‌گیره! نکته بعد این که بازی رو به عنوان یک لذت پذیرفتیم، به عنوان یک ورزش ذهنی و عصبی شناختیمش، فهمیدیم که خیلی قوی هست و باید مثل یک هیولا مواظبش باشیم، مثل یک ماده مخدر بودنش رو فهمیدیم! یه جورایی یک اژدها هست که مواظبت نکنی می‌اد می‌خوره آدم رو، ولی باهاش کلی کار هم می‌تونی انجام بدی. آداب بازی کردن! آداب بازی‌کردن قراره یک سری قواعد تعیین کنن که بخشیش رو در قسمت قبل دیدید. موارد زیر  برای جلوگیری از اعتیاد بود که دوباره خلاصه شو میگم: ۱- نه قهرمان بسازید و نه ضد قهرمان  یواشکی بازی کردن و فریب شما در...
توی قسمت ۱ از شیرینی و جذابیت بازی گفتیم، از این که چقدر در بسیاری موارد در جلب توجه بهتر از ما عمل می‌کنه، چقدر اصولی و طبق اصول تکامل، هر روز کامل‌تر، زیباتر و اعتیادآورتر می‌شه! از طرفی در بخش دو و سه گفتیم که چطور از همون طریقی که مواد مخدر معتادمون می‌کنن، با تغییر ساختار بیوشیمیایی مغز، باعث می‌شن نه‌تنها به اون‌ها معتاد بشیم، نه‌تنها بعد از مدتی دیگه لذتی نبریم، بلکه در دوری از اون‌ها هم زجر بکشیم. در واقع من می‌خوام بگم مبارزه با اعتیاد به بازی، به معنای مبارزه با بازی نیست! در واقع کسی که می‌خواد از بازی کردن لذت می‌بره، نباید معتادش باشه! چون یک معتاد لذتی از بازی نمی‌بره، بلکه برای خلاص شدن از کمبوده، گیر کردن در چرخه اجباره، مثل اون داستان پینوکیو تو شهر بازیه، که بعد از چند ساعت بازی الاغ می‌شی و باید ببندنت به گاری! یک...
خیلی از اعتیادها در دنیا وجود داره که باهاش مشکلی نداریم، اعتیادِ با خانواده بودن (اوکسی‌توسین)، اعتیاد به قهوه، اعتیاد به چای، اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به بازی، اعتیاد به کار و حتی اگر دقت کرده باشید، به تازگی ماریجوانا داره توی اکثر کشورهای پیشرفته آزاد می‌شه چون اثرات شیمیایی شدیدی روی بدن ندارن. مواد مخدر صنعتی یا سنتی، جدای از موضوعات روانی، شیمی بدن رو تغییر می‌دن و بعد از مدتی جدای از بحث روانی ماجرا (یعنی دوپامین و دوستان) سایر ارگان‌ها رو آسیب جدی و غیر قابل بازگشت می‌زنن. مثلا سیگار با خودش ده‌ها مسمومیت و آسیب به همراه داره، جدای از اثرات وحشتناکی که روی ریه می‌گذاره از طریق سموم داخل‌ش، قلب و خون (غلظت، فشار و ترکیبات خون به هم می‌خوره و قلب هم تندتر می‌زنه)، نای و معده (مشکلات زیادی گزارش شده)، پوست رو هم آسیب می‌زنه. سیگار به طور مستقیم هرسال ۸۰ هزار نفر...
قبل از این که جلو بریم، بهتون بگم که ما ذهن به شدت معتاد شونده‌ای داریم! به خیلی چیزها توی زندگی معتاد می‌شیم! (نه فقط از نظر تشبیه و استعاره بلکه حتی به لحاظ عملکرد مغزی) یعنی ما خیلی‌هامون به چای، قهوه، خانواده، کار، بازی، بطالت و چیزهای دیگه معتادیم! ریچارد رور (Richard Rohr) نویسنده فرانسوی این موضوع رو قشنگ بیان می‌کنه: کل دنیا به افکار بد، اعتیاد دارن. اعتیاد به مواد مانند الکل و مواد مخدر، شکل قابل مشاهده اعتیاد هستند، اما در واقع ما به روش و رفتارهای خودمون در انجام هر کاری معتاد می‌شیم، به خصوص به نحوه تفکر و روشی که حقایق رو در ذهنمون پردازش می‌کنیم. البته توجه کنید که احتمال و شدت اعتیاد برای موضوعات مختلف متفاوته، هر چه اون موضوع برای جستم و ذهن جذاب‌تر به نظر بیاد (در کوتاه‌مدت) احتمال اعتیاد بهش بیشتره، اگر قسمت قبلی رو خونده باشید متوجه می‌شید که...