مهدی: چی شد که راه انداختیم؟
میثم: کل زندگی من داره در مورد تصمیم میگذره، کارم آینه که تصمیمگیری رو با روشهای متفاوت برای دیگران هوشمند و شفاف کنم، یا به عنوان سرمایهگذار و مدیر، صدها و دهها تصمیم در روز بگیرم.
مهدی: اگه موافقی یکم درباره تصمیم حرف بزنیم تا دقیقاً شنونده متوجه بشه که میخایم درباره چی حرف میزنم. میثم چی میشه که آدم به یک تصمیم برسیم
تصمیمگیری یک فرایند هست که باید به خیلی از گزینهها نه بگی و برای اون معدود گزینههایی که میخوای بهشون بله بگی، ریسکش رو بپذیری. حتی لوگوی رادیوتصمیم رو بر این اساس طراحی کردیم. تعداد زیادی نه به تصمیمات که در پس زمینه گرفته میشن و تعداد کمی بله که بیشتر دیده میشن به همراه دایره اگاهی.
تصمیمگیری در حوزههای مختلف به پارامترهای مختلفی بستگی داره، به جای این که به طور کلی در مورد تصمیمگیری یا نظریه تصمیم صحبت کنم، ترجیح دادم، توی فصلهای مختلف، در مورد تصمیمهای مهم زندگی که زیاد مطلبی در موردشون نیست بنویسم.
مهدی: با این توضیح تقریباً دلیل وجود رادیو تصمیم مشخص شد تقریباً.
چند سال پیش سعی داشتم رادیوتصمیم رو راه بندازم. همون زمان دامنه سایت رو خریدم و حتی سایتش رو هم راه انداختم، اما نشد که بشه! اونقدر درگیر کارهای روزمره و خانواده شده بودم که زمانی برام نموند حتی همون گاهنوشتهها رو بنویسم، امیدوارم بتونم اونها رو هم به اتمام برسونم.
اما صحبتهام با دوست قدیمی و عزیزم، مهدی نیلاش که مدیر مدرسه، مجری و گوینده رادیو توانایی هم هست، باعث شد کمی در مورد این موضوعات گپ بزنیم، در مورد بحث رادیو تصمیم، بحثهای متعددی کردیم که چه میشه کرد؟ تا این که به این موضوع رسیدیم که کار رو فصل محور کنیم، فصل اول رو به یکی از بزرگترین دغدغههای پدر و مادرها، معلمها و بچهها/نوجوانها/جوانها تخصیص بدیم. پدر و مادرها و معلمها شاکی از این که چرا نوجوانها و جوانها این همه برای بازی وقت میگذارن و درس نمیخونن، بچهها هم شاکی از این که چرا دیگران درکشون نمیکنن و نمیگذارن یک دل سیر بدون غرغر و فشار بازی کنن.