خیلی از اعتیادها در دنیا وجود داره که باهاش مشکلی نداریم، اعتیادِ با خانواده بودن (اوکسیتوسین)، اعتیاد به قهوه، اعتیاد به چای، اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به بازی، اعتیاد به کار و حتی اگر دقت کرده باشید، به تازگی ماریجوانا داره توی اکثر کشورهای پیشرفته آزاد میشه چون اثرات شیمیایی شدیدی روی بدن ندارن.
مواد مخدر صنعتی یا سنتی، جدای از موضوعات روانی، شیمی بدن رو تغییر میدن و بعد از مدتی جدای از بحث روانی ماجرا (یعنی دوپامین و دوستان) سایر ارگانها رو آسیب جدی و غیر قابل بازگشت میزنن. مثلا سیگار با خودش دهها مسمومیت و آسیب به همراه داره، جدای از اثرات وحشتناکی که روی ریه میگذاره از طریق سموم داخلش، قلب و خون (غلظت، فشار و ترکیبات خون به هم میخوره و قلب هم تندتر میزنه)، نای و معده (مشکلات زیادی گزارش شده)، پوست رو هم آسیب میزنه.
سیگار به طور مستقیم هرسال ۸۰ هزار نفر رو میکشه! ساير مواد مثل تریاک، هروئین و کلا مواد شیمیایی که وارد بدن میشن، از طریق تغییر عوامل داخل بدن، به طور مستقیم نابود میکنن. چیزهایی مثل ماریجوانا، اینترنت، بازی و … از طریق روانی به زندگی آسیب میزنن. توی این قسمت سعی میکنیم به طور خلاصه بعضی از این مشکلات رو کمی توضیح بدیم.
آیا واقعا باید از بازی زیاد ترسید؟
شاید فیلم ماتریکس رو دیده باشین، فیلم Wall.E، سریال Halo یا سریال Deamon Slayer، توی همشون (و خیلی فیلمهای دیگه که اشاره نمیکنم، ولی شما هم میتونید توی کامنتها اشاره کنید) موضوع اینه که قهرمان یا سایر عناصر داستان به دنیایی برده میشه به شدت فانتزی و زیبا، به دنیایی که در آن اثری از خشونت نیست، همه چیز زیباست، دنیا گل و بلبله، مردم دارن در صلح و صفا زندگی میکنن و عقدههای افراد همگی برآورده شده، اما اون فرد باهاش مشکل داره! انگار یک چیزی سر جاش نیست!
حتی در فیلم ماتریکس، وقتی معمار سیستم از نسخه ۱ صحبت میکنه، میگه نسخههای ابتدای که مشکلات و پیچیدگی کمتر بوده، خیلی سریعتر مردمش فهمیده بودن مشکل رو، اما بعد کمی از گل و بلبلی درآورده بودن سیستم رو (سه گانه ماتریکس خیلی زیبا این موضوع رو به تصویر کشیده). برای بازی هم اینجوریه! نباید اونقدری که توی قسمت اول توضیح دادم، قاعدتا نباید همه چیز آسون و فانتزی باشه.وقتی به دنیای بازی نگاه میکنم، یک دنیای ایدهآل رو میبینم.
برای خیلی از بچهها و بزرگسالان هم اینجوره! حتی همین روزها که چندین شرکت رو اداره میکنم و به لحاظ مادی یا اجرایی در وضعیت خوبی هستم، فرزند و همسر بسیار خوب و دوستداشتنی دارم، تجربه بازی روزانه رو تا حد ممکن ترک نمیکنم، چرا که یکی از دوستداشتنیترین لحظات زندگیه! شاید اگر بهم دهها میلیارد پیشنهاد بدن در ازای بازی نکردن تا آخر عمر، بعید میدونم بپذیرم (البته من معتاد به بازی نیستم یا حتی بازی زیاد نمیکنم، ببینید کسی که معتاده در چه وضعیه).
سوال اینه که خب مشکلش چیه؟ چرا نگذاریم فرزندانمون، در اون فضایی باشن که در قسمت ۱ این بخش توصیفش کردیم؟ حتی ما به عنوان پدر و ماد میتونیم چنین دنیایی رو فراهم بیاریم؟ هرگز! بعید میدونم خودشون هم بتونن برای خودشون فراهم بیارن. جدای از انواع مشکلاتی که در انتهای همین متن در چند قسمت بهش میپردازم، نکته مهم، مغز عجیب انسانه!
یعنی تا یک جایی موضوع لذت داره! معتاد تا یک جایی از مصرف یا رفتار لذت میبره، از جایی دیگه برای فرار از درد این کار رو میکنه! برای برگشتن به اون محیط مصنوعی این کار رو میکنه بدون این که بدونه چرا، بدون این که بفهمه برای چی باید به این کار تن بده؟ وقتی نه ازش خوشش میآد و نه ازش لذتی میبره! توی یک چرخهای میافته که تهش بتونه یکم پیچیدش کنه تا ذهنش رو فریب بده! مثلا این تیکه از شازدهکوچولو فوقالعاده بود که با یک دائمالغَم صحبت میکرد!
در سیاره بعدی به میخوارهای برخورد که ساکت و ساکن کنار تعداد زیادی بطری خالی و پر ایستاده بود، پرسید:
– تو اینجا چه می کنی؟
میخواره، گرفته و غمگین جواب داد:
– مینوشم.
– چرا مینوشی؟
– برای فراموش کردن.
– تاچه چیزی را فراموش کنی؟
طرف سر به زیر و خجل گفت:
– فراموش کنم که شرمندهام.
– شرمنده از چی؟
– شرمنده از میخوارگی!شازده کوچولو مات و متحیر از آنجا رفت و توی راه با خودش میگفت: راستی راستی که این آدم بزرگها خیلی عجیبند!
در قسمت قبل به یک وضعیتی رسیدیم که در شکل زیر مشاهده کردید.
مغز خودش رو تطبیق میده و نمیگذاره آب خوش از گلوتون پایین بره! چون نجات دادنش براش مهمه. اما متاسفانه یک باگ داره و اون عادته! ادامه بر اساس اجباره! فراموشی احساس نرمال روزهای قبل از اعتیاد هست! مثل وام گرفتن و بدهکار شدن میمونه! اگر وام بگیرید و باهاش خوش بگذرونید، قسطهای اون وام سر میرسن! باید پرداختش کنید، اما شما ندارید، پس دوباره وام میگیرید و بدهیتون رو میدید و دوباره خوش میگذرونید!
اما سوال اینه که تا کی میتونید این چرخه رو جلو برید؟ جایی میرسه که تمام زندگی شما صرف بازپرداخت اون وامها خواهند شد و به نوعی زندانی اون وامها خواهید شد.دیگه استرس و اضطراب پرداخت اقساط، نیاز به کار کردن شدید برای پرداخت اقساط، جون و حالی برای شما نمیگذاره! وام گرفتن دوپامین از طریق انجام شدید کارهای محرک دوپامین این بلا رو سرتون میآره!
در واقع محرکها دوپامین رو از آینده قرض میگیرن.سالها فلاسفه (مثل اپیکور) و عرفا، منشا لذت و زیبایی رو در عدم تحریک شدید دوپامین دونستن. در قسمت بعد خواهید دید که برای درمان از چنین روشهایی میشه استفاده کرد.توی این شعر خیام، مغز رو جای خدا بگذارید:
جامی است که عقل آفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش
خلاصه کلام: کمتر دوپامین از آینده قرض بگیرید، اون هم کوتاه مدت پسش بدید.
علائم بازی زیاد یا اعتیاد
اول از همه یکم در مورد علائم احتمالی اعتیاد به بازی صحبت کنیم. یعنی کی میتونید بفهمید معتاد به بازی (توی هر درجهای) هستید یا هستند؟ توجه کنید، ممکنه شما یا فرزندتون به معنی واقعی کلمه معتاد نباشید اما ریسک اعتیاد، و عوارض جانبی اعتیاد رو داشته باشین. پس با یک جمله این که من یا فرزندم معتاد نیستیم، خودتون رو خلاص نکنید.
اول از همه یک سری پرچم قرمز وجود داره که به محض دیدنشون، باید یک فکر جدی کنید و شروع به جمعآوری شواهد کنید.
- ۱- دروغ گفتن در مورد میزان زمانی که صرف بازی کامپیوتری شده
- ۲- وقتی بازی موجب لذت یا احساس گناهی بشه که به نظر غیرقابل کنترل میآد
- ۳- زمان بیشتر و بیشتری باید صرف بشه تا همون لذت قبلی حاصل بشه
- ۴- احساس تهی بودن، عصبانیت، افسردگی، اضطراب، بدخلقی و بیقراری در زمانی که بازی نمیکنید
- ۵- کسلآور شدن دوستان، خانواده، همسر به نحوی که ارتباط با زندگی کاری، اجتماعی و خانوادگی رو مختل کنه
- ۶- صرف هزینه گزاف برای خدمات یا سختافزار بازی.
- ۷- به طور وسواسی یا فانتزیوار خودتون رو در حال بازی کامپیوتری تصور کنید اون هم زمانی که روی کار دیگری هستید
- ۸- مشکل در جمع کردن حواس و تمرکز، سخت شدن انجام کارهای پیچیده
- ۹- کاهش انگیزه و ماندن در انجام یک کار، به تاخیر انداختن کارها
- ۱۰- حالت تهوععلائم بالا باید بهتون این هشدار رو بدن که شروع به جمعآوری داده کنید.
حالا در موارد زیر بعضی از علایم رو بیشتر برای بچهمدرسهایها آوردم. هر چه تعداد بیشتری علامت وجود داشته باشه، ریسک اعتیاد بیشتره. لزوما یک یا دو علامت نماد نیست.
-
- زمان زیادی خارج از کار/مدرسه صرف بازی بشه
- احساس خوابآلودگی در مدرسه یا سر کار
- عقب افتادن تکالیف و کم شدن نمرات
- دروغ در مورد میزان بازی کامپیوتری
- ترجیح بر بازی کامپیوتری نسبت به دیدار دوستان و آشنایان
- خروج از گروههای اجتماعی ( گروههای ورزشی یا انجمنها)
- بیقراری در زمانی که بازی انجام نمیشه.
عوارض بازی زیاد یا اعتیاد به بازی
یک نکته مهم رو ابتدا عرض کنم. در قسمت اول هم گفتم که خودم طرفدار بازی هستم. اینها عوارضی هستند که حتی دارو هم داره، هر غذایی اگر به اندازه مصرف نشه داره. بنابراین با بازی درست و به اندازه هیچ مشکلی پیش نمیآد. آزمایشها و مقالات زیادی وجود داره که این فرضیه رو تایید میکنه.از طرفی قصد نداشتم با لیست کردن موارد زیر یک هیولا بسازم. بلکه اینها به صورت تحلیلی وجود دارند یا گزارشهای زیادی ازشون بوده.
اینجا رو از نظریه هنری هرزبرگ الهام گرفتم (که میگه محرکهای افراد -بیشتر برای شرکتها- از جنس رعایت بهداشت هستند یا ایجاد انگیزه) و گفتم فرض کنید الان شما نیازی به انگیزه ندارید، هیچ ایرادی نداره! اما اگر چیزی داره به سلامتتون ضرر میزنه دیگه نمیتونید بگید اشکالی نداره، بگذار بچه دیابت بگیره! نمیتونید بگید اشکال نداره حالا استخون پای بچه هم خورد شد
۱- سلامت روحی-روانی
بیحوصلگی، بیانگیزگی، کسالت: بگذارید با مثال شروع کنم. فرض کنید دو تا لیوان آب مثل هم داریم (فریبی هم در کار نیست) بهتون ۱۰۰۰ تومن میدم تا لیوان سمت چپ رو بنوشید، ۱ میلیارد می دم اگر سمت راستی رو بنوشید. کدوم رو مینوشید؟شاید احمق یا لجباز باشید که سمت چپی رو بنوشید. یا یک حالت دیگه، بدهکار و نیازمند نباشید.
سیستم پاداش بدن، برای این که درس بخونید و در آینده شغل خوبی داشته باشید، یا این که در یک بازی برنده بشید، یا یک تعدادی لایک در اینستاگرام بگیرید، فرق چندانی نداره، تا حدودی بازی یا مواد، اونقدر بهتون پاداش میدن که با خودتون میگید من که دارم ۱ میلیارد برای سمت راستیه میگیرم، چرا برای ۱۰۰۰ تومن پاداش سمت چپی رو بنوشم؟
حالا من یک مثال شغل خوب رو زدم، شما فرض کن خانواده یا محیط همین بردها رو هم درشون به شدت شک ایجاد کرده باشه (با حرفهایی مثل دکتراهاش بیکارن، دزدا یا اینفلوئنسرها پول خفنی به دست میآرن و …).به نظرتون مغز چه شکلی زورش میرسه با نظام پاداشش (تنها چیزی که در اختیار داره) شما رو به سمت کار درست هدایت کنه؟ این میشه که حوصله کاری رو ندارید، چرا باید داشته باشید آخه؟
اضطراب و دلهره: حالا تو بخش سلامت فیزیکی بیشتر بهش میپردازم، اما در زمانی که زیاد بازی انجام میشه، همون آدرنالین و کورتیزولی که باید برای محافظت از شما در مقابل شکار شدن یا آسیب دیدن ترشح میشد، در محیط شبیهسازی شده بازی ترشح میشه. به همین خاطر اضطراب و دلهره برای شما ایجاد میشه. یادتونه که، این کار باعث میشد اگر به عنوان یک انسان اولیه در حالت چشیدن طعم عالی تمشک بودید و بوته تکون میخورد، همه چیز زهرمارتون بشه، آماده فرار بشید و بتونید سریع فرار کنید.
برای همین باید پیام به شدت منفی میبود تا بیخیالش نمیشدید، وگرنه میمردید! تا حالا که هیچ اتفاقی نیفتاده، همه چیز مثل همیشه است به جز دو تا چیز.
- شما تحرک کافی ندارید
- این کار زیاد تکرار میشه.
تحرک باعث میشه که کورتیزول و آدرنالین به آرومی تحلیل برن و حالتون بهتر بشه، برای همین برای خیلیها که اضطراب و دلهره دارن، توصیه میشه که فعالیت ورزشی کنن تا بهبود پیدا کنن. حالا شما که درگیر بازی کامپیوتری هستید و تحرک کافی ندارید چه بلایی سرتون میآد؟ مرتب افزایش پیدا میکنه این مواد منفی و میتونه آثار بسیار مخربی رو براتون ایجاد کنه.
نکته بعدی که تفاوت جالبی هست بین این محیط شبیهسازی شده و واقعیت، اینه که از خودتون بپرسید یک گوزن اگر روزی ۱۰۰ بار توسط شیر و ببر دنبال بشه، چقدر میتونه این کار رو تحمل کنه؟ منظورم رو گرفتید؟ یعنی شما در حالت طبیعی، دهها بار در روز دچار دلهره نمیشید، اما در بازی میشید. حالا یک ریزهکاری هم وجود داره که مغز تا حدودی این رو متعادل میکنه، و نمیگذاره بازی دیگه با این حد ترشح نابودتون کنه!
ولی مشکلی که پیش میآد، دیگه دلهرههای واقعی زندگی مثل ترس از دست دادن شغل، تحصیلات، سلامتی و … هم براتون کم میشه!در واقع بدن با ایجاد تعادلش، بهتون اجازه نمیده خیلی باهاش بازی کنید. در واقع علت اصلی بیقراریها و مشکلات موجود همین موضوعه.خشونت و رفتارهای ناهنجار: آزمایشهای متعدد نتایج متفاوتی رو نشون میده، اگر بازی به درستی بر اساس سن انتخاب بشه، اثبات نشده که حتی بازی به شدت خشن میتونه شما رو به خشونت وا داره. اما اثرات جانبی بازی، مثل بیقراری، کماهمیت شدن دیگران، بیحوصلگی، ضعیف شدن نظام ارزشی و سلامت رفتاری، تعدد ناهنجاری رفتاری به خاطر میزان زیاد بازی، باعث میشه رفتارهای با خشونت یا ناهنجار بیشتری شکل بگیره! بنابراین بر اساس مطالعات من، موضوع اثر بد رفتاری بازی، به سطح خشونت بازی بر نمیگرده، بلکه به سایر مسائل مرتبط هست.
۲- سلامت رفتار و نظام ارزشی
- دروغ و نیرنگ: همونطور که در نشانهها گفته شد، شدت نیازی که بدن برای نرمال شدنش (نه این که شادی به دست بیاره، بلکه فرار از درد) باعث میشه، فرد بیاد ارزشهای خودش رو زیر پا بگذاره! دروغ بگه، فریب بده، کارهاش رو به تاخیر بندازه، حتی من نمونههای زیادی دیدم که فرزند از پدر و مادر یا اطرافیانش دزدی کرده تا بتونه به بازی ادامه بده!
- نظام ارزشی: یک هشدار بزرگ که شاید غیر قابل بازگشت باشه، شکسته شدن نظام ارزشی هست که پدر و مادر یا جامعه سالها دارن تلاش میکنن شکل بگیره، مثلا پدر و مادر با فراهم کردن امکانات، کلی فیلم، کتاب، آموزش سعی دارن بچه رو از دزدی حذر بدارن و در نظام ارزشی دزدی رو به یک چیز بد تبدیل کنن، اما اعتیاد کاری میکنه که نفهمن از کجا خوردن! همه این زحمات بر باد فنا میره. چرا؟ چون بدن نیاز داره تا به حالت عادی برگرده. پس در نظر بگیرید که اوضاع به این سادگیها هم نیست و این خطر از نظر من یکی از مهمترین هاست.
- رفتار زننده: با بالا گرفتن کار رفتار شخص به شدت زننده میشه، چون نیازی نمیبینه که با جمع باشه، تمام نیازش با بازی برطرف میشه! نیازی به پشتکار و کسب مهارت نداره، چون چند برابر دوپامین (پاداش) این همه سال رو با یک کار ساده به دست میآره.
۳- سلامت اجتماعی
عدم درک نیاز به ارتباط: دوباره بیایم یک فرض داشته باشیم. دو تا دوست دارید، یک دوست ایدهآل و کاملا به حرف شما گوش بده، برآورده کننده نیازهای شما، یک دوست که نیازها و بدخلقیهای خودش رو داره، براش باید وقت بگذارید (زمانی که ازتون بخواد) و بعضی مواقع باید تحملش کنید، در ضمن همیشه هم در دسترس نیست! ممکن هم از دستش بدید!
باز هم یک سوال بدیهی پرسیدم درسته؟ مشکل اینجاست که اگر بازی کامپیوتری رو با روابط اجتماعی مقایسه کنید همینه! جامعهای که در بازی ایجاد میکنه و احساسی که بهت میده تقریبا بینیازت میکنه، از طرفی وقت نداری برای بقیه بگذاری! رویات اینه که توی بازی قوی بشی، چه نیازی به دوست داری؟ تمام فکر و ذکر توی بازیه، چطور میتونی برای خوشحال نگه داشتن دوستت فکر کنی؟ از طرفی شما حرف مشترک نداری با کسانی که اعتیاد به بازی ندارن، و اصلا تلاش اونها رو برای دوستی، پیشرفت، درس و خانواده نمیفهمی! چجوری اون شخص میتونه حرف بزنه؟
دوستان باتلاقی: پس همونطور که دیدیم، معمولا کسانی که زیاد بازی میکنن (حتی معتاد هم نیستند) دچار مشکل روابط میشن، کسانی که پورن میبینن، کسانی که به چیزی اعتیاد دارن همین مشکل رو دارن. البته یک رابطه در اعتیاد شکل میگیره که خودش آسیب بیشتری ایجاد میکنه، مثلا دوست زمان سیگار کشیدن! دوستی که باهاش مواد میزنن، دوستی که باهاش بازی کامپیوتری میکنن! اینها باعث میشن بیشتر در اون بازی غرق بشن و فضا یا توجیهی برای بدون رابطه بودنشون داشته باشن! در واقع این موضوعات اگر کنترل شده نباشه، حتی اون دوستی خطرناکتر هم میکنه ماجرا رو!
ترس از ترد شدن: یکی از مشکلات بزرگ در حوزه پورن و بازی کامپیوتری یا اینترنت، اینه که انسانها از طرد شدن اجتماعی ترسشون بیشتر میشه یا شاید دقیقتر این باشه که تلاششون کمتر میشه!
بگذارید باز براتون مثال بزنم، فرض کنید نیاز دارید درخواستی رو از یک شخص برای دادن یک کار داشته باشید، ریسک نه گفتن داره! اما تو بازی شما میتونید هزاران بار نه بشنوید و هیچی نشه! این از جهتی (همونجور که در قسمت ۱ گفتم) بهتون مهارت نه شنیدن در دنیای مجازی رو تقویت میکنه، اما در روابط بیرون (ازدواج، کار، تحصیل، خانواده و دوستان) باعث میشه نتونیم به درستی نه بگیم به افراد.
عدم اکتساب مهارتهای اجتماعی: از طرفی کسی که بازی کامپیوتری میکنه، کمتر حرف میزنه! حتی اگر آنلاین باشه بازی، دایره کلمات و نوع گفتار خیلی خاصی داره که شباهت زیادی با دنیای بیرون نداره! انگار کسی رو انداختی داخل سلول انفرادی. حالا این شخص آروم آروم وارد یک حلقه میشه.
- دیگران رو کمتر درک میکنه، از طرفی کمتر میتونه حرف بزنه، کمتر توان طرد شدن رو داره، کم میخوابه، کمتر در سایر حوزهها مهارت و حرف مشترک پیدا میکنه
- دیگران خب نمیتونن این رفتار رو زیاد تحمل کنن، طرد میکنن، از طرفی حرف مشترک زیادی ندارن با این شخص! چون همه فکر و ذکرش بازیه
- شخص به آغوش بازی بر میگرده چون هیچ وقت طردش نمیکنه! شخص میتونه با بازی ارتباط بگیره، چون کل روزش درگیر اون موضوعه
و این چرخه سه قسمتی، به صورت تقویتشونده، ادامه داره و ادامه داره!
البته میشه یک کتاب فقط در مورد این موضوع نوشت، چرا که تحقیقات خیلی زیادی وجود داره در این حوزه. مسائل جامعهشناختی، روانشناختی و پیچیده زیادی مطرح هست که فرصتش نیست بهشون بپردازیم.
۴- سلامتی فیزیکی
علامتهای فیزیکی هم داره اعتیاد به بازی، مثل:
- 1- سندرم تونل کارپال (ناراحتی در کف دست) یا مشکلات در انگشتان: کسانی که بازی میکنن زیاد توجه نمیکنن، اما اگر با موس بازی کنن، حالت دستشون تقریبا ثابته و به بخشی از زیر شست انگشت، فشار بسیاری میآد. اگر هم با دسته باشه، که فشار و تمرکز ناموزون، باعث برخی سندرومهای فیزیکی در دستها میشه.
- ۲- اختلال خواب: او از همه بحث نور آبی صفحه نمایش هست که باعث میشه مشکلات زرد چشمی ایجاد بشه، باعث اختلال ترشح ملاتونین در بدن میشه. ملاتونین وظیفش ایجاد احساس خوابآلودگی هست!دوم اضطراب و دلهرهای که بازی ایجاد میکنه به همراه فانتزیها و افکاری که ایجاد میکنه باعث میشن، شرایط مناسبی برای خواب ایجاد نشه. از طرفی یا دوپامین یا اجبار به تکرار باعث میشه شما رو مرتب به بازی بیشتر تشویق کنه، این کار باعث میشه که از خواب زده بشه تا کمی بازی بیشتر گیر بیاد! یادم میآد اون زمان که دستگاه رو کرایه میکردیم، میشد شب رو نخوابیم! در واقع تنها عاملی که تا سالها باعث میشد خودم شب نخوابم فقط بازی کامپیوتری بود.
- ۳- مشکلات چشم، کمر یا گردن: شما در زمان بازی برای مدت زیادی به صورت نشسته دارید بازی میکنید، این کار باعث میشه اندامهای زیادی تحرک نداشته باشن. پس اول از همه چشمها خشک میشن و باعث آسیب به قشر رویی چشم میشه. سیستم متمرکز شدن چشم آسیب میبینه. گردن دچار آرتروز یا مشکلات حرکتی میشه و کمر هم معمولا دچار مشکلات دیسکی یا آرتروزی میشه. اینها در کنار نداشتن فعالیت فیزیکی سالم و بهداشت غذایی نداشتن، میتونن خطرات جسمی زیادی ایجاد کنن.
- ۴- سردرد و میگرن: صدا و نور میتونن در افرادی که مستعد هستند، میگرن رو تشدید کنه، بنابراین باعث میشه این بیماری عود کنه، همچنین سردردهایی هم به خاطر نخوردن آب، عدم تحرک، بهداشت ناکافی ایجاد میشه.
- ۵- اختلال غذایی، بهداشتی: کسی که سرگرم بازی هست یا طعم بازی رو خیلی خوب چشیده، برای تهیه و صرف کردن غذای سالم وقت نمیگذاره، هیجانهای بسیار، اجازه گرفتن سیگنالهای ادراری، خوردن آب، دردها و .. رو نمیده. برای همین غذای ناسالم و به صورت نامرتب مصرف میکنه (در این زمینه آمارهای زیاد وجود داره). از طرفی اون فرد بهداشت فردی رو به درستی مصرف نمیکنه! چون رعایت بهداشت از جنس دوپامین پاداش میگیره! از طرفی فانتزیها و درگیریهای ذهنی متعدد به شخص اجازه این رو نمیده که به بهداشتش درست فکر کنه.
۵- سلامت زمانی!
این عبارت شاید براتون عجیب بیاد و البته تمرین میخواد به دست آوردنش. ولی بیاید با یک مثال ساده شروع کنیم.
- چقدر خوب میتونید گذشت زمان رو تحمل کنید؟
- چقدر میتونید میزان زمانی که در حال گذر هست رو تخمین بزنید؟
مثلا از شما میخوام روی صندلی بی حرکت بشینید بدون این که خودتون رو درگیر کاری کنید. چقدر میتونید این کار رو بدون غرق شدن در افکار و آگاه بودن ادامه بدید؟ آزمایش رو یک جور دیگه تکرار میکنم، آیا میتونید مثلا پس از گذشتن چند دقیقه در اون حالت، بدون نگاه کردن به ساعت تشخیص بدید چند دقیقه گذشته؟
مشکل اعتیاد به بازی کامپیوتری اینه که تا حدودی این رو از دست میدید و سلامت درک زمان از بین میره. از طرفی به خاطر بیقراری حوصله زیاد نشستن رو نداره فرد.
این مهارت و سلامت ذهنی، یکی از کلیدیترین مهارتهای خوب زندگی کردن هست که به نظرم حتی اگر بازی هم نمیکنید بهتره روش تمرین بیشتری داشته باشید.
۶- سلامت رویا، آرزو و هدف
- هدف: همونطور که بارها اشاره شد، بازی و اعتیاد به طور کلی، دوپامین رو هدف قرار میدن! چیزی که کل نظام پاداش انسان بر اون استوار هست. حالا این نظام دچار اختلال میشه! انگیزه فرد برای رسیدن به چیزهایی که کمی سختی داره، کاهش پیدا میکنه! چون در مقایسه دوپامین کمتری دریافت میکنه. از طرفی داشتن دیسیپلین (نظم) کاری و فردی میتونه انسان رو به جاهای درست و اهدافمون برسونه، حالا طرف به خاطر اختلال نظام پاداش، توانایی داشتن دیسیپلین رو نداره، وقت کافی نداره، اعتماد به نفس انجام کارهای روزمره آسیب میبینه، ممکنه باعث بشه عزت نفس هم آسیب ببینه (اگر پیشرفت خیلی زیادی در بازی نداشته باشه). پس شما آروم آروم با کسی طرفید که انظباط نداره، حال خوبی نداره، نظام پاداشش به هم ریخته، توان تمرکز نداره، اعتماد به نفس و عزت نفسش آسیب دیده! به نظرتون هدفگذاری این فرد تو درازمدت چجوری میشه؟ آیا این شخص اهداف سالم، درست و مناسبی انتخاب میکنه؟ با اون تغییرات شدید در نظام ارزشی، اهداف شخص سلامت خودشون رو از دست میدن.
- آرزو و رویا: داشتن رویای خوب، داشتن آرزوی خوب، کار راحتی نیست! از نظر من ارتباط با بزرگان میخواد، مطالعه میخواد، افزایش وسعت دید نسبت به آینده میخواد، عزت نفس میخواد، نظام ارزشی خوب میخواد. متاسفانه یک معتاد (از هر نوعش) وقت، توان و زمان هیچ کدومشون رو نداره! بنابراین معمولا اشخاصی بیآرزو و رویا میشن! خیلیها اسمهای قشنگی روی این میگذارن «در لحظه زندگی کردن» اما من اسمش رو میگذارن در چرخه زجر و بدهی فرو رفتن.
مشکل متاسفانه زمانی بیشتر میشه که اصطلاحا والدین هلیکوپتری (اونهایی که به صورت امدادی میآن و هر مشکل فرزند رو حل میکنه) به شدت رواج پیدا کردن. به اسم یا بهانه حمایت از فرزند، به اونها زمان و پرداختی (به صورت هزینه زندگی فرد) رو تا زمان بزرگسالی (توی کشورمون به طور متوسط ۲۶ سالگی) میدن. این کار باعث میشه در یک محیط امن هر کاری از دست اون شخص بر بیاد و بابتش پاسخگویی درستی نداشته باشه و تهش چند تا غر میشنوه و با زیرکی دوره جوانی، کارهایی برای پوشش این افتضاح ایجاد میکنن.
۷- اثرات فیزیکی در مغز
متاسفانه باید این رو بگم که عادات ما رد عجیبی در مغز به جا میگذارن! یعنی مغز کسی که حتی برای مدتی کوتاه درگیر اعتیاد شده، جاش به صورت جای یک رود آب در سیستم عصبی باقی میمونه و حتی بعد از سالها هم قابل بازگشته! آزمایشهای زیادی انجام شده که این موضوع رو اثبات میکنه. حتی شخصی که به خاطر آسیب مغزی کل حافظش رو از دست داده بود، موضوعهایی که از طریق عادت انجام میداد رو به درستی اجرا میکرد!محرکها، آروم آروم ذهن رو شرطی میکنن و احتمال بازگشت فرد به اون اعتیاد رو زیاد میکنن، مثل کسی که سیگاریه و با شنیدن بوی سیگار، دوباره هوس شدید میکنه به اتمام دوره ترک خودش. افرادی هم که ترک میکنن اعتیاد به بازی رو، باز هم به سادگی در معرض هستند.
به خصوص که تبلیغات یا رواج بازیهای کامپیوتری قبح و بدی سیگار و مواد مخدر رو نداره! کسی هم این موضوع رو لو نمیده.
اپیزودها
آیا واقعا باید از بازی زیاد ترسید؟
کمی در مورد اثرات زیاد بازی کردن صحبت میکنیم و بعد در مورد علائم بازی زیاد یا اعتیاد
دروغ گفتن، لذت یا احساس گناه از بازی
احساس تهی بودن، عصبانیت، افسردگی، اضطراب، بدخلقی و بیقراری، کسلآور شدن دوستان، خانواده، همسر به نحوی که ارتباط با زندگی کاری، اجتماعی و خانوادگی رو مختل کنه
در فانتزی بازی کردن
مشکل در جمع کردن حواس و تمرکز، سخت شدن انجام کارهای پیچیده
کاهش انگیزه و ماندن در انجام یک کار، به تاخیر انداختن کارها
حالت تهوع
بخش ۳ ادامه داره و بخش بعدی هم توضیحات بیشتری داره
اینجا از عوارض بازی زیاد یا اعتیاد به بازی حرف میزنیم
- سلامت روحی-روانی
- بیحوصلگی، بیانگیزگی، کسالت
- اضطراب و دلهره
- خشونت و رفتارهای ناهنجار
- – سلامت رفتار و نظام ارزشی
- دروغ و نیرنگ
- سلامت اجتماعی
- عدم درک نیاز به ارتباط
- سندرم تونل کارپال (ناراحتی در کف دست)
- سلامت رویا، آرزو و هدف
در نهایت هم خلاصه این بخش رو میگیم
بخش ۳ اینجا تموم میشه